ثور

ثور، خدای مغرور آذرخش، از آزگارد تبعید شده و در زمین فروتنی را می‌آموزد. او با برادر حیله‌گرش لوکی و تهدیدهای کیهانی روبه‌رو می‌شود و تنها زمانی قدرت چکش خود را به دست می‌آورد که شایسته باشد. در میان درگیری‌های ابرقهرمانی و چشم‌اندازهای کیهانی، ثور درمی‌یابد قدرت واقعی از شخصیت سرچشمه می‌گیرد و حتی خدایان هم می‌توانند در برابر دلسوزی سر فرود آورند.